این سایت سعی دارد سایت های برتر سراسر ایران را معرفی کند ما با نمایش دادن پیش نمایشی از سایت، کاربران را به دیدن کامل مطالب سایت های معرفی شده دعوت میکنیم فلذا هیچ لینک، عکس، و متنی از سایت های معرفی شده کپی نمیشود.

    وصیت نامه شهید قاسم سلیمانی خلاصه

    مهدی

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    وصیت نامه شهید قاسم سلیمانی خلاصه را از این سایت دریافت کنید.

    Transferring to the website...

    منبع مطلب : www.irna.ir

    متن کامل وصیت‌نامه سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی

    متن کامل وصیت‌نامه سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی به شرح ذیل است.

    متن کامل وصیت‌نامه سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی

    ۱۴۰۰/۱۰/۱۰ ۰۱:۵۷:۱۱ |

    خانه | سیاسی | سایر عناوین سیاسی | کد خبر: ۱۱۱۳۹۵۰ ارسال به دیگران |

    متن کامل وصیت‌نامه سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی به شرح ذیل است.

    به گزارش برنا؛ متن و شرح کامل وصیت‌نامه سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی عبارت است از :

    بسم ا... الرحمن الرحیم

    شهادت می‌دهم به اصول دین:

    أشهد أن لا إله إلّا ا... و أشهد أنّ محمدا رسول ا... و أشهد أنّ امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب و أولاده المعصومین أثنی‌عشر أئمّتنا و معصومیننا حجج‌ا....

    شهادت می‌دهم که قیامت حق است. قرآن حق است. بهشت و جهنم حق است. سؤال و جواب حق است. معاد، عدل، امامت، نبوت حق است.

    خدایا! تو را سپاس می‌گویم به خاطر نعمت‌هایت.

    خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب‌به‌صلب، قرن‌به‌قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیایت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت، خمینی کبیر، را درک کنم و سرباز رکاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی‌بهره بودم از دوره مظلومیت علی‌بن‌ابی‌طالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آن‌ها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند.

    خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت، خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز که جانم فدای جان او باد، قرار دادی.

    پروردگارا! تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونه‌های بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را، یعنی مجاهدین و شهدای این راه، به من ارزانی داشتی.

    خداوندا!‌ای قادر عزیز و‌ای رحمان رزاق، پیشانی شکر شرم بر آستانت می‌سایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیع عطر حقیقی اسلام قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی‌بن‌ابی‌طالب و فاطمه اطهر بهره‌مند نمودی. چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمت‌هایت است، نعمتی که در آن نور است، معنویت، بی‌قراری که در درون خود بالاترین قرار‌ها را دارد، غمی که آرامش و معنویت دارد.

    خداوندا! تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدین و عاشق اهل‌بیت و پیوسته در مسیر پاکی بهره‌مند نمودی. از تو عاجزانه می‌خواهم آن‌ها را در بهشتت و با اولیایت قرین کنی، و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره‌مند فرما.

    خدایا! به عفو تو امید دارم‌ای خدای عزیز و‌ای خالق حکیم بی‌همتا! دستم خالی است و کوله‌پشتی سفرم خالی. من بدون برگ و توشه‌ای به امید ضیافت عفو و کرم تو می‌آیم. من توشه‌ای برنگرفته‌ام، چون فقیر [را]در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!

    سارق، چارقم پر است از امید به تو و فضل و کرم تو. همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است، گوهر اشک بر اهل‌بیت است، گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصور مظلوم در چنگ ظالم.

    خداوندا! در دستان من چیزی نیست. نه برای عرضه [چیزی دارند]و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است. وقتی آن‌ها را به سمتت بلند کردم، وقتی آن‌ها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم، این‌ها ثروت دست من است که امید دارم قبول کرده باشی.

    خداوندا! پاهایم سست است. رمق ندارد. جرئت عبور از پلی که از جهنم عبور می‌کند ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد. وای بر من و صراط تو که از مو نازک‌تر است و از شمشیر برنده‌تر، اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پا‌ها در حرمت پا گذارده‌ام و دور خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیایت در بین‌الحرمین، حسین و عباست، آن‌ها را برهنه دواندم و این پا‌ها را در سنگر‌های طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم. افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حرمت آن حریم‌ها، آن‌ها را ببخشی.

    خداوندا! سر من، عقل من، لب من، شامه من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر می‌برند. یا ارحم‌الراحمین! مرا بپذیر. پاکیزه بپذیر. آن‌چنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی‌خواهم، بهشت من جوار تو است یا ا...!

    خدایا! از کاروان دوستانم جامانده‌ام.

    خداوند،‌ای عزیز! من سال‌هاست از کاروانی به جا مانده‌ام و پیوسته کسانی را به سوی آن روانه می‌کنم، اما خود جا مانده‌ام، اما تو خود می‌دانی هرگز نتوانستم آن‌ها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آن‌ها، نام آن‌ها، نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند.

    عزیز من! جسم من در حال علیل‌شدن است. چگونه ممکن [است]کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی، مرا در فراق خود بسوزان و بمیران.

    عزیزم! من از بی‌قراری و رسوایی جاماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام. من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم. کریم، حبیب، به کرمت دل بسته‌ام. تو خود می‌دانی دوستت دارم. خوب می‌دانی جز تو را نمی‌خواهم. مرا به خودت متصل کن.

    منبع مطلب : www.borna.news

    میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
    مهدی 9 روز قبل
    4

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    برای پاسخ کلیک کنید