هم معنی رونق
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
هم معنی رونق را از این سایت دریافت کنید.
رونق
معنی رونق - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید
رونق
/rownaq/
مترادف رونق: آبادانی، آبرو، آب وتاب، اعتبار، پیشرفت، تداول، جلا، جلوه، درخشندگی، رواج، روشنی، عمران، نضج، نمودبرابر پارسی: رواگ، روایی، نیکوییبستن تبلیغات
فارسی به انگلیسی
affluence, bonanza, boom, plenty, prosperity, splendour, brightness, briskness, rise, upswing, land-office business, pickup
لغت نامه دهخدا
رونق.[ رَ / رُو ن َ ] ( ع اِ ) آب کار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). روایی. نیکویی. ( مقدمه لغت جرجانی ص 2 ). پیشرفت امر. ( فرهنگ فارسی معین ). تیزی بازار. گرمی بازار.معرب از روایی. ( یادداشت مؤلف ) : و نظام مملکت و رونق دولت... بازگشت. ( سند بادنامه ص 10 ).
یارب چه رونقستی بازار ساحری را
گر چون دو چشمت او را یک گیرودار بودی.
خاقانی.
دشمنش داغ کرده زحل است
ازسعادت چه رونقش دانند.
خاقانی.
حواصل چون بود در آب چون رنگ
همان رونق در او از آب و از رنگ.
نظامی.
کردمی کوشکی که تا بودی
روزش از روز رونق افزودی.
نظامی.
نه ز ایمانم نشانی نه ز کفرم رونقی
در میان این و آن درمانده حیران چون کنم.
عطار.
گفت : تا رونق اولین بر جای ماند. ( گلستان ).
شب پره گر نور آفتاب نخواهد
رونق بازار آفتاب نکاهد.
سعدی.
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود.
حافظ.
- از رونق بردن کار کسی ؛ رواج او را بردن. آب کار آن را از بین بردن. از رونق انداختن :
آنرا که در کار آورد کارش ز رونق چون برد
کان کو بجان گوهر خرد حالی به دندان نشکند.
خاقانی.
- برونق ؛ بارونق. ( یادداشت مؤلف ). روبراه. موفقیت آمیز :
کارم ازجود او برونق شد
هم خوهم تا شود برونق تر.
سوزنی.
- بی رونق ؛ بدون رواج. راکد. که رونق و رواج ندارد. کاسد :
ببخشای کآنانکه مرد حقند
خریدار بازار بی رونقند.
سعدی.
- رونق از چیزی ربودن یا رونق چیزی را بردن ؛ نیکویی و روایی آن را از بین بردن. از رواج و رونق انداختن آن :
بربود خزان ز باغ رونق
بستد ز جهان جمال به ستم.
ناصرخسرو.
این گنبد بی قرار ازرق
بربود ز من جمال و رونق.
ناصرخسرو.
آتش عیاره ای آب عیارم ببرد
سیم بناگوش او رونق کارم ببرد.
خاقانی.
گرتو قرآن بدین نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی. سعدی.
بر حاشیه دفتر حسن آن خط زشت
منویس که رونق کتیبت ببرد.
سعدی.
رونق ز کعبه بسکه خرابات برده است
یکبار هر که رفت به آنجا دگر نرفت.
بیشتر بخوانید ... بستن تبلیغات
فرهنگ فارسی
تابش، فروغ، درخشش، زیبایی
( اسم ) ۱ - فروغ روشنایی . ۲ - حسن جمال . ۳ - رواج آب کار پیشرفت امر .
فرهنگ معین
(رُ نَ ) [ ع . ] (اِمص . ) ۱ - فروغ ، روشنایی . ۲ - زیبایی ، جمال . ۳ - رواج .
فرهنگ عمید
۱. حالت پرمشتری بودن کالا و داد و ستد، رواج.
۲. فعال و شکوفا بودن چیزی، جلوه داشتن: با آمدن او خانه دوباره رونق گرفت.
۳. آبادی، آبادانی.
دانشنامه عمومی
رونق (مهاباد)، روستایی از توابع بخش مهاباد شهرستان اردستان در استان اصفهان ایران است.
این روستا در دهستان همبرات قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸ نفر (۴خانوار) بوده است.
wiki: رونق
گزارش تخلف یا اشتباه در معنیدانشنامه آزاد فارسی
رونق (boom)
در اقتصاد، دوره ای از چرخۀ بازرگانیتوأم با گسترش اقتصاد و افزایش سریع تقاضای کل (کل تقاضا برای کالاها و خدمات). ویژگی این دوره، کاهش بیکاری اما افزایش تورم است.
wikijoo: رونق
جدول کلمات
رواج
پیشنهاد کاربران
ترتیب: قدیمیجدیدرای موافقرای مخالف
شهریار آریابد٠٩:٥٦ - ١٣٩٧/٠٨/٣٠
رونق تازی شده " روندگ " پارسی و از ریشه رفتن ، که واژه های دیگر مانند : روند ، روایی ، رواگ ( رواج ) ، روارو . . . . از آن ساخته شده است.
روندگ بوستان = رونق بستان
روندگ کار و پیشه = رونق کسب و کار
گزارش48 | 2
شهناز اکبرزاده٠٦:٠٦ - ١٣٩٨/٠٤/٢٤ گسترش رنگ و لعاب
گزارش21 | 3
محدثه فرومدی١٤:٥٩ - ١٣٩٨/٠٨/٢١ شکوفایی
گزارش37 | 1
حمیدرضا دادگر_فریمان١٣:٠٠ - ١٣٩٩/٠٥/٠٨
نمود، رواج، گسترش، آبادانی
گزارش21 | 1
ایرزاد١٥:٥٨ - ١٤٠٠/٠٣/٢٥
《 پارسی را پاس بِداریم》
رونَق با دُرود :
واژه ای پارسی وَ اَرَبیده شُده اَز ستاکِ " رو ، رَو، رَفت " با پَسوَندِ - ناگ< ناغ < ناق < نَق
گرته بَرداری : روناگ
نوکته : با پَس وَندِ - ناک دَر دَردناک ، غَمناک ، . . . هَمسان پِنداری ( اِشتِباه ) نَشَوَد زیرا این - ناک بَرایِ زابِش
( توصیف ) زاب هایِ بَد به کار می رَوَد ، بَرایِ هَمین اَز پَسوَندِ - ناگ بَهره بُرده شُده اَست.
با سِپاس!
گزارش18 | 1
رونق٢١:١٥ - ١٤٠٠/٠٩/٠٤ رونق
گزارش0 | 4
سحر🦄١٨:٥٤ - ١٤٠٠/١٠/٢٥
معنی کلمه ی رونقی :{مورد استقبال گرفتن}
اگر کسی میخواد بنویسه یا بدونه من گفتم☺😚😘
گزارش14 | 1
انتقاد١٢:٠٩ - ١٤٠٠/١٢/١٤ دو تا آقای بالاییی
به نظر برعکس ریشه یابی کردید
رواج و رایج در عربی داریم و به نظر رواگ اصلا وجود خارجی نداره و جدیدا اضافه شده
رواج رایج و رونقی عربی هستند
گزارش2 | 2
مشاهده پیشنهاد های امروز
معنی یا پیشنهاد شما
+ افزودن عکس و لینک
معنی رونق
معنی واژهٔ رونق در واژگان مترادف و متضاد به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب
فرهنگ حاضر تألیف فرجالله خداپرستی می باشد و از تارنمای «دادگان» برگرفته شده است.
رونق
واژگان مترادف و متضاد
آبادانی، آبرو، آبوتاب، اعتبار، پیشرفت، تداول، جلا، جلوه، درخشندگی، رواج، روشنی، عمران، نضج، نمود
جستوجوی رونق در واژهنامههای دیگر
نگارش معنی دیگر برای رونق
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟