لقب ابوریحان بیرونی
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
لقب ابوریحان بیرونی را از این سایت دریافت کنید.
ابوریحان بیرونی
ابوریحان بیرونی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
ابوریحان بیرونی
تصویر ابوریحان بیرونی از تمبر شرکت پُست اتحاد جماهیر شوروی به مناسبت هزاره ابوریحان بیرونی
زادهٔ ۳ ذیحجه ۳۶۲ کاث، خوارزم
درگذشت بعد از سال ۴۴۲ ه.ق
غزنی آرامگاه غزنی
محل زندگی خوارزم و ری[۱] غزنی
دیگر نامها ابوریحان محمد بن احمد بیرونی
آثار ، ، دین اسلام- سنی
ابوریحان محمد بن احمد بیرونی[۲][۳] (۳ ذیحجه ۳۶۲ – بعد از سال ۴۴۲ ه.ق)، دانشمند و همهچیزدان، ریاضیدان، ستارهشناس، تقویمشناس، انسانشناس، هندشناس، تاریخنگار، گاهنگار و طبیعیدان ایرانی[۴][۵][۶][۷][۸] در سدهٔ چهارم و پنجم هجری است. بیرونی را از بزرگترین دانشمندان مسلمان و یکی از بزرگترین دانشمندانِ ایرانی در همهٔ اعصار میدانند.[۹] همچنین، او را پدرِ انسانشناسی و هندشناسی میدانند.[۱۰] او به زبانهای خوارزمی، فارسی، عربی، و سانسکریت مسلط بود و با زبانهای یونانی باستان، عبری توراتی و سُریانی آشنایی داشت. بیرونی یک «نویسندهٔ بیطرف» در نگارشِ باورهای مردمِ کشورهای گونهگون بود و بهپاسِ پژوهشهای قابلِ توجهش، با عنوانِ اُستاد شناخته شدهاست.[۱۱]علاوه بر اصلاحات و بهبودهایی که او در ریاضیات محاسباتی و تجربی و همچنین روشهای تجربی ارائه داد، مشارکتهای چشمگیر بیرونی شامل محاسبات علمی خاص و فنی گستردهاست. او با استفاده از روشهای پذیرفته شده برای محاسبه ارتفاع یک کوه، راهی برای محاسبه شعاع زمین ارائه کرد. میزانی که او به دست آورد، تنها ۱۷٫۲ کیلومتر کمتر از تخمین فعلی ناسا از شعاع قطبی زمین است.[۱۲]
نام
ابوریحان محمد بن احمد در حومه (بیرون) شهر کاث، مرکز امارت خوارزم، متولد شد و بدین سبب، او را «بیرونی» لقب دادهاند. برخی عربینویسان نظیر یاقوت حموی از او با نام خوارزمی هم یاد کردهاند اما جهت جلوگیری از اشتباه گرفتهشدن او با دیگر دانشمند ایرانی اهل خوارزم، محمد بن موسی خوارزمی، از این نام کمتر استفاده میشود.[۱۳]
سرگذشت
ابوریحان بیرونی ۳ ذیحجه ۳۶۲ قمری، برابر ۴ سپتامبر ۹۷۳ میلادی در حومه کاث، پایتخت امارت آل آفریغ در خوارزم متولد شد.[۱۴] تاریخ تولد ذکر شده را غضنفر تبریزی که علاقه زیادی به بیرونی داشت، گزارش کردهاست. بیرونی در سال ۴۲۷ ه.ق سن خود را ۶۵ سال قمری نوشتهاست که بدین ترتیب باید به سال ۳۶۲ ه.ق متولد شده باشد.[۱۵] او ۲۵ سال اول زندگی خود را در همان شهر سپری کرد و به یادگیری علوم العربیه (فقه و الهیات اسلامی، زبان عربی و غیره) و علوم العجمیه (به خصوص علوم یونانی، ریاضیات، نجوم، طب و غیره) مشغول بود.[۱۶] در این مدت از تعالیم دانشمندانی چون بونصر منصور بن علی بن عراقی جیلانی بهرهمند شد و نیز برخی از آثار اولیهاش را تألیف کرد. او در این دوره از زندگیاش با ابن سینای نوجوان که تنها ۷ سال از او کوچکتر بود مکاتبه و تبادل نظر داشت که برخی نامههایشان در ربط با فلسفه طبیعی ارسطو و فلسفه مشاء باقی ماندهاست.[۱۷] محتمل است که بیرونی از سلسله امرای خوارزم، آل آفریغ که در سال ۳۸۵ ه.ق/ ۹۹۵ م توسط سلسله رقیب در گرگانج (آل مأمون) از قدرت خلع شدند، طرفداری میکرده و شاید با آنان نسبت خانوادگی داشتهاست.[۱۸] هر چند خود در شعری به اغراق میگوید که حتی نمیداند پدرش کیست، چه برسد به اجدادش. از این بیت برداشت میکند که او از خانوادهای اشرافی نبودهاست.[۱۹]
به هر روی با سقوط آل آفریغ در اثر حمله امیر مأمون بن محمد از گرگانج، واقعهای که بیرونی آن را «نزاع بین دو بزرگ خوارزم» یاد کردهاست، زادگاهش را با عجله بسیار و به گونهای که حتی نتوانست پژوهشهایش را با خود ببرد،[۲۰] به مقصد بخارا، پایتخت امارت آل سامان، ترک کرد تا با امیر منصور ثانی بن نوح ثانی سامانی (حکومت در ۳۸۷–۳۸۹ ه.ق/ ۹۹۷–۹۹۹ م) دیدار کند و به خدمت دربار او در آید.[۲۱] او این امیر را به عنوان یکی از اولین حامیان خود ستودهاست. مقصد بعدیاش گرگان و دربار امیر قابوس بن وشمگیر از آل زیار بود. ظاهراً در ۳۸۸ ه.ق/ ۹۹۸ م بخارا را ترک کرد و مدت زیادی در گرگان ماند. اولین اثر مهم ابوریحان بیرونی به نام در زمان اقامت او در گرگان و به تاریخ ۳۹۰ ه.ق/ ۱۰۰۰ م تألیف و به قابوس تقدیم شد؛ البته بعداً اصلاحاتی بر کتاب اعمال کرد.[۲۲] سفر بیرونی به ری نیز در همین خلال اتفاق افتادهاست.[۲۳] ابوریحان در زمان رسیدن به ری فقیر و پریشان شده بود اما امرای آل بویه حمایت قابل توجهی از او نکردند، البته اوضاعش قدری سامان گرفت. بیرونی در بعد از ذکر شعری اندر مصائب فقر، شرح میدهد که یکی از منجمان ری ابتدا نظر او در ربط با یک مسئله فنی در نجوم را به سخره گرفت اما پس از بهبود اوضاع او، با وی از در دوستی وارد شد. نیز در همین شهر با دو ریاضیدان و منجم ایرانی، به نامهای کوشیار بن لبان گیلانی و ابومحمود حامد بن خضر خجندی، دیدار کرد. بیرونی رساله را در شرح سدس فخری، دستگاهی ساختهٔ خجندی جهت رصد دقیق ستارگان، نوشتهاست. سپس راهی دربار اسپهبد ابوالعباس مرزبان بن رستم بن شروین[الف] از آل باوند شد و آنجا بود که اثر مهم را تألیف کرد. مدتی بعد به گرگان نزد امیر قابوس بن وشمگیر بازگشت.[۲۴]
در زمان اقامت در گرگان، بیرونی کوشید مانند اصحاب ممتحن[ب] قطر زمین را اندازه بگیرد و اختلاف نظر موجود در ربط با حاصل کار آنان (۵۶ میل بنا به یک روایت، دو سوم میل بیش از مقدار قبلی مطابق گفته فرغانی) را از میان بردارد. ظاهراً این مسئله برای بیرونی از اهمیتی بسیار داشت، اما قابوس، حامی او، در میانه راه علاقه خود به این موضوع را دست داد و نتیجتاً بیرونی نتوانست کار را به سرانجام برساند. این یک ناامیدی بزرگ برای ابوریحان بود و او تلاش کرد از حمایت امیر دیگری برخوردار شود. نیز امیدش به بازگشت آل آفریغ به قدرت در خوارزم را از دست داده بود و دربار آل مأمون در گرگانج هم به پرورش علم و هنر مشهور شده بود. بازگشت به زادگاهش و همنشینی با دانشمندان بزرگ عصر چون ابوسهل مسیحی، ابوالخیر خمار، ابن سینا، ابوعلی حبوبی و غیره برایش جاذبهای داشت که نمیتوانست نادیده بگیرد.[۲۵] در نتیجه، تصمیم گرفت که با امرای آل مأمون صلح کند.[۲۶]
بیرونی دو خسوف ۱۴ ربیعالثانی و ۱۳ شوال ۳۹۳ را در گرگان و خسوف ۱۴ رمضان ۳۹۴ را در گرگانج رصد کرد؛ در نتیجه عزیمت او به دربار خوارزم در این بازه زمانی اتفاق افتادهاست. با توجه به اشاره ابوریحان در — کتابی که بیرونی آن را به «ملک العادل ولی النعم خوارزمشاه»[پ] تقدیم کردهاست — به برگزاری جشن سده، ریچر-برنبورگ تاریخ دقیق ورود او به خوارزم را ۲۰ ژانویهٔ ۱۰۰۴ یا ۱۹ ژانویهٔ ۱۰۰۵ م میداند. بعد از درگذشت علی بن مأمون و به قدرت رسیدن برادرش ابوالعباس مأمون بن مأمون (حکومت در ۳۹۹–۴۰۷ ه.ق/ ۱۰۰۹–۱۰۱۷ م) بر ارج و قرب بیرونی در دربار خوارزم افزوده شد.[۲۷] ابوریحان، مطابق گفته ابوالفضل بیهقی، با «زبان زرین و سیمین خود» هفت سال به عنوان ندیم و مشاور به آن امیر خدمت کرد و حتی به ماموریتهای سیاسی فرستاده میشد.[۲۸] مانند زمانیکه خلیفه القادر بالله به واسطهٔ سالار حاجیان خوارزم، برای مأمون بن مأمون هدایا و لقبی فرستاد و امیر که تصور میکرد ارتباط مستقیمش با خلیفه سبب خشمگینشدن سلطان محمود غزنوی خواهد شد، به بیرونی مأموریت داد که پنهانی این هدایا را در بیابان غرب گرگانج بستاند و با هیچکس سخنی در ربط با این موضوع نگوید. چنان به نظر میرسد که بیرونی علاقهای به این نوع فعالیتهای سیاسی نداشتهاست و مقصود او از کارهایی که «مایهٔ رشک نادانان و دلسوزی خردمندان» است، احتمالاً مواردی از این دست بودهاست زیرا او را از «خدمت به علم» بازمیداشت.[۲۹]
لقب ابوریحان بیرونی از کجا آمده است؟
یک پژوهشگر تاریخ گفت: پدر علم انسان شناسی لقبش را از دخترکی خردسال گرفته است.
استان خراسان رضوی
یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۰:۴۳ GMT 21:13
شنبه / ۲۹ فروردین ۱۳۹۴ / ۰۹:۳۷
دستهبندی: خراسان رضوی
کد خبر: 94012911098
منبع : نمایندگی خراسان رضوی
لقب ابوریحان بیرونی از کجا آمده است؟
ایسنا/خراسان رضوی یک پژوهشگر تاریخ گفت: پدر علم انسان شناسی لقبش را از دخترکی خردسال گرفته است.
یک پژوهشگر تاریخ گفت: پدر علم انسان شناسی لقبش را از دخترکی خردسال گرفته است.
سید مهدی سیدی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه خراسان در رابطه با لقب ابوریحان محمدبن احمد بیرونی عنوان کرد: ریحانه دخترک خردسال دوستش بود که علاقه بسیار او به نجوم و ستاره شناسی و ارادتی که به این دانشمند داشت، سبب شد تا وی به آموزش دادن به او بپردازد و از آن پس به او ابو ریحان یعنی پدر ریحانه گفته شد و چون در خارج از شهر خوارزم زندگی میکرد لقب بیرونی به او داده شد.
سیدی ادامه داد: کتاب التفهیم لاوایل صناعه التنجیم یکی از آثار ابوریحان بیرونی است که در آن به آموزش علم نجوم از پایه تا آموزشهای سطح بالاتر و تکمیلی پرداخته است که بعد از آنکه نوشتن کتاب به اتمام رسید آن را به ریحانه تقدیم کرد.
وی در رابطه با علم تقویم شناسی ابوریحان تصریح کرد: عده ای به اشتباه گمان میکنند که ابوریحان تقویمی همانند آنچه که امروزه وجود دارد و در آن روز و ماه نوشته شده است را تنظیم کرده بود، اما آنچه ابوریحان به کتابت درآورده بود، اثری به نام آثارالباقیه عن القرون الخالیه است که در آن وقایع مهم ایران، یونان، مسیحی و یهودی را با هم مقایسه میکند و اطلاعات ارزشمندی از زمانهای مختلف تاریخی دارد برای مثال نظر هر کدام از این اقوام را در رابطه با این سوال که دنیا چقدر عمر دارد را به رشته تحریر درآورده است.
این پژوهشگر تاریخ در رابطه با کتاب تحقیق ماللهند ابوریحان گفت: بعد از حمله سلطان محمود غزنوی به خوارزم، ابوریحان به اسارت آنان در آمد و به غزنه رفت و زمانی که در اسارت به سر میبرد از فرصتها استفاده کرد و هرگاه سلطان محمود به هند حمله میکرد، همراه با او به هند میرفت که در نتیجه این سفرها با هند آشنایی کامل پیدا کرد و این کتاب را با موضوع مذهب و عادات و رسوم هندوان به همراه گزارشی از سفرهایش به هند نوشت.
سیدی با بیان این موضوع که ابوریحان بیرونی برای علم و دانش اهمیت بسیاری قائل بود، عنوان کرد: ابوریحان بیرونی حتی در لحظه مرگش هم به دنبال پاسخ یکی از سوالهایش بود و هنگامی که از او پرسیدند اکنون که در بستر مرگ هستی چه فرقی میکند که جواب سوالت را بدانی یا نه، پاسخ داد اگر من جواب این سوال را بدانم به معلومات من افزوده میشود و یقینا داناتر از این دنیا خواهم رفت.
ابوریحان بیرونی منجم، ریاضیدان، تقویم شناس، انسان شناس، هند شناس متولد 361 در خوارزم و هم دوره با فردوسی و ابن سینا است.فردی متین و با وقار بود و این متانت از آثارش به راحتی برداشت می شود، آثار او منطقی و عالمانه است و تعدادی از آثارش به زبان فارسی و تعدادی هم به زبان عربی نوشته شده است، البته آثاری به هر دو زبان هم از او موجود است. وی در سال 440 در غزنین از دنیا رفت و قبرش تا کنون ناپیدا باقی مانده است.
انتهای پیام
موضوعات داغ روز
استانی-اجتماعی استانی-اقتصادی استانی-شهرستانها
استانی-فرهنگی و هنری
استانی-ورزشی نوروز 1402 نوروز استانی-سیاسی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟