این سایت سعی دارد سایت های برتر سراسر ایران را معرفی کند ما با نمایش دادن پیش نمایشی از سایت، کاربران را به دیدن کامل مطالب سایت های معرفی شده دعوت میکنیم فلذا هیچ لینک، عکس، و متنی از سایت های معرفی شده کپی نمیشود.

    شنیدن خاطرات کودکی بزرگترها در لحظه های سال تحویل

    مهدی

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    شنیدن خاطرات کودکی بزرگترها در لحظه های سال تحویل را از این سایت دریافت کنید.

    خاطره عید نوروز کودکانه • ❤️ تکست ناب

    خاطره عید نوروز کودکانه دانلود و دریافت کنید با لینک مستیم به صورت کامل و اصلی از سایت تکست ناب.

    خاطره عید نوروز کودکانه

    خاطره عید نوروز کودکانه

    به سراغ چهره‌های محبوب بچه‌ها رفتیم و از آن‌ها ۳سوال پرسیدیم. اول این‌که به کدام سین سفره هفت‌سین علاقه دارند؟ دوم این‌که از نوروزهایی که از بچگی تا الان گذرانده‌اند چه خاطره‌ای بیشتر در ذهن‌شان مانده است و سوال آخر این‌ که …

    خاطرات هنرمندان کودک از نوروز کودکانه

    به سراغ چهره‌های محبوب بچه‌ها رفتیم و از آن‌ها ۳سوال پرسیدیم. اول این‌که به کدام سین سفره هفت‌سین علاقه دارند؟ دوم این‌که از نوروزهایی که از بچگی تا الان گذرانده‌اند چه خاطره‌ای بیشتر در ذهن‌شان مانده است و سوال آخر این‌ که …

    خاطره کوتاه درباره عید نوروز (زیبا، شنیدنی و متفاوت)

    عید نوروز یکی از مهمترین مناسبت های ایرانی هاست که برای هر کسی پر از خاطره های شیرین و به یادموندنی است. به بهانه نزدیک شدن به عید نوروز ۱۴۰۰، تصمیم داریم در این مطلب خاطره ای کوتاه در مورد عید نوروز را با شما عزیزان به اشتراک بگذاریم که خوندنش خالی از لطف نیست. همچنین می توانید از انشا درباره بهار رستاخیز طبیعت بسیار زیبا و خواندنی و شعر دعای تحویل سال برای کودکان استفاده کنید. ممنون میشیم اگه خاطره خوندنی از عید نوروز دارید اون رو در بخش نظرات بنویسید.

    خاطرات کوتاه عید نوروز

    برای خواندن چند خاطره کوتاه از عید نوروز تا انتهای مطلب همراه مینویسم باشید.

    خاطره ای کوتاه از عید نوروز

    همیشه برای رسیدن عید نوروز ذوق و اشتیاق خاصی داشتم، یادمه یکسال توی اسفند ماه روی یه برگه تعداد روزهایی که به عید مونده بود رو نوشتم و هر روز که تموم می شد رو توی برگه خط می زدم و واسه رسیدن تحویل سال جدید لحظه شماری می کردم. اون سال ها نزدیک به عید یک حال و هوای دیگه ای داشت، روزهای آخر سال پر از جنب و جوش بود، خرید لباس های نو، آماده کردن سبزه و تخم مرغ های رنگی برای سفره هفت سین و …

    شنیده شدن دعای تحویل سال از تلویزیون و گرفتن عیدی از بزرگترها و خواندن دعا برای اینکه سال جدید پر از خیر و برکت باشه.

    با شروع شدن اولین روز عید، تفریحات ماهم شروع می شد، خوردن شیرینی ها و شکلات های خوشمزه و رفتن به مهمونی و مسافرت. البته در بین خاطرات کوتاه عید نوروز که تو ذهنم مونده، نوشتن پیک نوروزی بود و هر کدوم از همکلاسی ها سعی داشتن که زودتر پیک رو حل کنن تا به خوشگذرونیشون برسن.

    اما آخرین مرحله از عید نوروز با سیزده بدر تموم می شد. ۱۳ بدر یا روز طبیعت هم بخشی از خاطرات کوتاه عید نوروز روز با خودش بهمراه داره، که یک روز کامل رو در طبیعت می گذروندیم و کلی بازی های مختلف انجام می دادیم و تموم شدن سیزده بدر به معنی شروع دوباره درس و مشق برای ما بچه ها و کار و تلاش برای بزرگترها بود.

    انشا خاطره نویسی کوتاه عید نوروز

    هر سال عید نوروز با نو شدن طبیعت تصمیم می گیرم یکی از عادت های بدم رو کنار بگذارم و اگر کسی رو رنجوندم یا ناراحتش کردم از دلش دربیارم. بهترین خاطره من از عید نوروز آشتی کردن با همکلاسیم بود که بهترین دوستم بود اما به خاطر یه سری مسائل مدتی بود، از هم دلخور بودیم.

    یک سال موقع سال تحویل و اولین لحظه های عید نوروز بود که بعد از روبوسی با خانواده و تبریک گفتن تلفنی به فامیلا، تصمیم گرفتم که به همکلاسیم زنگ بزنم تا توو سال جدید کدورتا برطرف بشه، تو این فکر بودم که آیا کارم درسته یا نه و نکنه اون با سردی جواب من رو بده، همنیجوری که داشتم با خودم کلنجار میرفتم برای زنگ زدن یا نزدن، دیدم تلفن خونه زنگ خورد، مامانم گوشی رو برداشت و بعد از چند لحظه من رو صدا کرد، وقتی صدای پشت تلفن رو شنیدم باورم نمی شد. همکلاسیم بود،  اونم اولین لحظات عید نوروز به فکر من بوده و میخواسته که سال جدید دوباره بهترین دوستای همدیگه باشیم.

    عکس نوشته تبریک عید نوروز ۱۴۰۰ عاشقانه (به عشق، همسر و نامزد)

    خاطره ای کوتاه در مورد عید نوروز

    خیلی ها می گن اگه در آغاز سال جدید کاری رو انجام بدید تا آخر سال همون کار رو انجام می دید! همبشه شب اول عید و قبل از سال تحویل تا دیر وقت بیدار بودیم و برنامه های تلویزیون را نگاه می کردیم. یکسال تا خود صبح بیدار موندم و هر چقدر خونوادم واسه لحظه تحویل سال صدام زدن نتونستم بیدار بشم و خواب رو ترجیح دادم. وقتی بیدار شدم سال تحویل شده بود و عید نوروز جدید رسیده بود و من همش این استرس رو داشتم که نکنه تا آخر سال خواب باشم و به کارای مهمم نرسم!

    خاطره کوتاه در مورد عید نوروز

    در کنار عید دیدنی و مهمانی های عید نوروز، خیلی خوب است به فکر کسانی باشیم که پول کافی ندارند تا برای عید نوروز آماده شوند. یادم می آید یکسال پدرم موقع خرید لباس های جدید، گفت برای بهترین دوستتان هم لباس انتخاب کنید. من هر لباسی که به نظرم زیبا می رسید را برای بهترین دوستم انتخاب کردم و خواهر و برادرم هم همینطور. بعد از تمام شدن خرید پدرم بما گفت بچه هایی هستند که همسن ما هستند ولی بخاطر شرایط سخت لباس نو ندارن و در واقع لباس هارو برای اونها خریدیم. بعد ما رو بجایی برد که لباس های نو رو به بچه ها هدیه کنیم.

    اون بچه ها هم مثل ما که لباس نو خریده بودیم و خوشحال بودیم از داشتن لباس های نو خیلی خوشحال شدن و ما باهم دوست شدیم و هنوز هم بهترین دوستای همدیگه هستیم.

    خاطره عید نوروز ۱۴۰۰

    امسال یکی از عجیب ترین ایام عید نوروز بود. دو سالی هست که درگیر کرونا هستیم و سال گذشته تقریبا هیچ دید و بازدیدی در کشور ما صورت نگرفت اما امسال کمی متفاوت بود. یکی از خاطراتی که به نظرم جالبه و ممکنه هیچ وقت تکرار نشه مربوط به شیرینی عیده. هیچ سالی نبوده که ما روز پنجم عید تازه به فکر شیرینی عید باشیم چون همیشه مادرم یک ماه قبل از سال جدید شروع به پختن انواع شیرینی عید میکرد اما چون سال گذشته هیچ مهمونی نداشتیم و همه شیرینی هامون تا مدت ها مونده بود امسال شیرینی نپختیم و فکر میکردیم هیچخونمون نمیاد.

    اما دیدیدم امسال مثل سال های قبل نیست و مهمونا کم کم و با کمی ترس دارن میان و ما به دنبال شیرینی همه شیرینی فروشی های شهر و میگشتیم اما مثل اینکه همه همینجوری فکر میکردن چون شیرینی فروشی ها که سال های گذشته پر از شیرینی بود امسال خبری از شیرینی نبود.

    خاطره عید نوروز کوتاه از مادربزرگ

    مادربزرگم تعریف میکنه که قدیما خیلی به شیرینی نوروز اهمیت میدادن و با اینکه امکانات خیلی کم بوده و حتی فر هم نداشتن نزدیک به یک ماه همه اعضای خانواده مشغول شیرینی پختن بودن. مادربزرگم میگه که یه روغن نباتی ۱۷ کیلویی هر سال موقع عید مصرف میشده تا شیرینی بپزن. یکی از شیرینی هایی که میپختن شیرینی لیوانی بوده که به اندازه یک لیوان بزرگ بوده و روش پودر قند میریختن. این شیرنی خیلی پرزحمت بوده و قسمت جالبش اینه که بعد از رفتن هر مهمون تا مدت ها باید پودر قندهایی که زمین ریخته شده بوده رو جارو میکردن اون هم با جارودستی ولی همیشه مهمون رو دوست داشتن و از این وضعیت شکایتی نداشتن.

    منبع مطلب : textnb.ir

    خاطرات چهره های آشنای از عید

    خاطرات روزهای عید و نوروز از جمله خاطرات فراموش نشدنی هر ایرانی است. لحظه تحویل سال و صدای انفجار توپ و بوی خوش گل‌های بهاری در ذهن تک تک ایرانی‌ها نقش بسته است.

    مجموع نظرات: ۰

    دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۷

    ۰ نفر

    چهره های آشنای شما از خاطره‌های عید برایمان گفتند

    خاطرات چهره های آشنای از عید| نوروزهای کودکی یادش بخیر

    خاطرات روزهای عید و نوروز از جمله خاطرات فراموش نشدنی هر ایرانی است. لحظه تحویل سال و صدای انفجار توپ و بوی خوش گل‌های بهاری در ذهن تک تک ایرانی‌ها نقش بسته است.

    همشهری آنلاین _ سمیرا باباجانپور:  با چند هنرمند منطقه‌مان خاطرات عیدانه روزهای کودکی‌شان را مرور کرده‌ایم که خواندنش خالی از لطف نیست. یادمان باشد که خاطرات نوروز «کرونایی» را برای فرزندانمان جذاب و دلپذیرکنیم تا مبادا در مرور آن دل­زده و غمگین شوند.

    سیروس همتی، بازیگر تئاتر و تلویزیون

    اگر لباس نو نبود محبت و عشق پدر بود

    «سیروس همتی»، بازیگر و نویسنده نمایش نامه‌های زیادی است. او خاطرات عیدانه‌اش را در محبت و عشق پدر خلاصه می‌کند و می‌گوید: «پدرم حقوق ثابتی نداشت، شغلش آزاد بود. اگر داشت نخستین نفری بود که پول در جیبم می‌گذاشت و اگر هم نداشت از ما عذرخواهی می‌کرد. متولد دهه ۵۰ هستم. فشار اقتصادی در آن دهه بعد از انقلاب، به شدت زیاد بود. با این حال لحظات بسیار خوبی را از پدرم به یاد دارم. ثروت و عیدی پدرم محبتی بود که به بچه‌هایش داشت و من از اینکه سالی لباسی نداشتم یا لباسی که اول زمستان خریده بودم را می‌شستم، اتو می‌کردم و برای نوروز می‌پوشیدم یا کفش‌هایی که واکس می‌زدم تا مرتب و تمیز باشد، هرگز ناراحت نبودم.

    چون پدرم بسیار تلاشگر، مهربان و صادق بود. باید صادقانه بگویم که سال‌هایی بود که خانواده‌ها در شرایط سختی زندگی می‌کردند و ما هم در این شرایط بودیم. هیچ‌وقت چشم‌های پدرم که از شرمندگی پر اشک می‌شد فراموش نمی‌کنم و این پدر بهترین ثروت برایمان بود و حس آن لحظه را با دنیا عوض نمی‌کنم. اما حالا اکنون روزگار عوض شده است. بچه‌ها چندان به وضعیت پدر و مادر توجه نمی‌کنند و روی خواسته‌هایشان پافشاری می‌کنند. این روزها توضیح دادن به بچه‌ها سخت شده است. ممکن است فرزندان خاطرات خوبی از خرید عید با پدرشان داشته باشند ولی رنگی از محبت و عشق را نمی‌توان در این خاطرات جست­ وجو کرد.»

    سوسن مقصودلو، بازیگر و صداپیشه رادیو و تلویزیون

    عید و نوشتن مشق، مشق ومشق

    «سوسن مقصودلو» سال‌هاست در زمینه تئاتر و تلویزیون فعالیت می‌کند. او خاطره تکلیف‌های نوروز را فراموش نمی‌کند: «در دوران مدرسه، عیدها فقط مشق می‌نوشتیم تا تعطیلات به پایان برسد و دیگر خاطره خوش نوروز رنگ ببازد. بعضی از معلم‌ها هم اصرار داشتند علاوه بر مشق نوشتن عکس‌های کتاب را هم بکشیم. در کلاس سوم دبستان، دیگر کم آوردم. روز «سیزده‌به‌در» هم در حال نوشتن بودم. شب شده بود و من هنوز می‌نوشتم. گریه‌ام گرفته بود. پدرم گفت دیگر بس است. ساعت ۲ نصف شب شده برو بخواب، فردا برای معلمت نامه می‌نویسم تا توبیخت نکند.»

    مقصودلو درباره نوروز ۱۴۰۰می گوید: «عید امسال مانند سال گذشته، نوروز در خانه می‌مانیم. با اینکه بسیار به سفر احتیاج دارم، ولی چاره‌ای نیست. تقریباً از ۵ اسفندماه سال گذشته در حد ضرورت از خانه خارج شده‌ام. در این روزها کار هنری را ترک نکرده‌ام. از آذرماه سال گذشته هر دو هفته، یک پادکست در دنیای مجازی منتشر می‌کنم. پادکستی به نام «قصه‌های سوسن» برگرفته از قصه‌های کهن.»

    اکبر عسکری، هنرپیشه

    خاطره شلوار کتان و پیراهن چهارخانه

    «اکبر عسکری» را بیشتر در تبلیغات معروف تلویزیونی به یاد داریم. بازیگر پر انرژی که برایمان از خاطرات خرید لباس عید در دوران نوجوانی صحبت می‌کند: «همیشه خریدهای عید را پدرم انجام می­ داد. به بازار می‌رفت و شیرینی و بقیه مخلفات را تهیه می‌کرد. بیشترهم شیرینی «نخودچی» می‌خرید. ما از میدان «انقلاب» یا میدان «ولی‌عصر» (عج) بیش­تر خرید می‌کردیم. من در خرید لباس با پسرخاله‌هایم کل کل داشتیم. آنها ۲ برادر بودند و با اینکه یک­سال اختلاف سن داشتند، همیشه لباس‌های یک شکل می‌خریدند و مورد توجه فامیل بودند. من هم نمی‌خواستم کم بیاورم. یکبار به پدرم گفتم امسال باید ازخیابان ولی‌عصر(عج) خرید کنیم. پدرم من را به آن خیابان برد.

    پس از کلی بالا و پایین کردن خیابان لباسی در ویترین یک مغازه نظرم را جلب کرد. شلوار «جین» با پیراهن چهار خانه سرمه‌ای. مدام فکر می­کردم امسال من خوش تیپ‌تر خواهم بود. درخانواده ما رسم بود که ۲ روز پس از سال تحویل همگی به خانه مادربزرگ و پدر بزرگم می‌رفتیم. آن سال من با کلی سرخوشی به خانه مادر بزرگم رفتم. وقتی درحیاط خانه من و ۲ پسرخاله‌ام چشم در چشم شدیم، هرکدام ۴ تا چشم درآورده بودیم. لباس‌هایمان دقیقاً شبیه هم بود. شبیه ۳ قلوها شده بودیم. بعدها فهمیدم مادرم به خاله‌ام نشانی مغازه‌ای را که من لباس خریده بودم داده و گفته بود لباس‌های خوب و با قیمت مناسب دارد. آن سال هر جا عید دیدنی می‌رفتیم، به من و پسرخاله‌هایم می­گفتند که گروه سرود آمدند.»

    عبدالله درویش، شاعر و نویسنده

    دستمال ابریشمی و عیدی‌های فراوان

    «عبدالله درویش» سال­هاست که در زمینه شعر و نویسندگی گویش‌های محلی فعالیت می‌کند. او برای حفظ تاریخ شفاهی محله تاریخی «کن» تلاش‌هایی زیادی انجام داده است، درباره خاطرات نوروز می‌گوید: «خرید عید از لذت‌بخش‌ترین خاطراتی است که کودکان از نوروز دارند. من هم مانند بقیه هم­سن و سال‌هایم همیشه منتظر بودم تا با پدرم راهی خرید لباس شویم. در کن رسم بود که حتماً برای بچه‌ها لباس نو بخرند. لباس پسرها هم کت و شلوار بود که از «باب همایون» یا «ناصرخسرو» می‌خریدند. چون دهه ۴۰ در کن، مغازه کت و شلوارفروشی نبود وفقط بعضی از مغازه‌دارها چند دست کت و شلوار بزرگسال می‌آوردند. خیاط‌ها هم بیش­تر لباس زنانه می‌دوختند. بزرگ‌تر که شدیم، چند مغازه لباس‌فروشی خوب در بازار «شهرزیبا» باز شد که لباس‌های خوبی داشت.

    منبع مطلب : www.hamshahrionline.ir

    میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
    مهدی 2 روز قبل
    4

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    برای پاسخ کلیک کنید