شعر کودکی ده ساله بودم
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
شعر کودکی ده ساله بودم را از این سایت دریافت کنید.
کودکی ده ساله بودم...!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باز باران، با ترانه، با گهرهای فراوان میخورد
کودکی ده ساله بودم...!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــباز باران، با ترانه، با گهرهای فراوان میخورد بر بام خانه،يادم آرد روز باران، گردش يک روز ديرين،
خوب و شيرين، توی جنگلهای گيلان،
کودکی ده ساله بودم،
شاد و خرم، نرم و نازک، چست و چابک،
با دو پای کودکانه میدويدم همچو آهو،
میپريدم از سر جو، دور میگشتم زخانه
میشنيدم از پرنده، از لب باد وزنده، داستانهای نهانی، رازهای زندگانی،
برق چون شمشیر بران، پاره میکرد ابرها را،
تندر ديوانه، غران، مشت میزد ابرهارا،
جنگل از باد گريزان چرخها میزد چو دريا،
دانههای گرد باران، پهن میگشتند هرجا، سبزه در زير درختان،
رفته رفته گشت دريا، توی اين دريای جوشان
جنگل وارونه پيدا. بس گوارا بود باران،
به چه زيبا بود باران،
میشنيدم اندر اين گوهر فشانی،
رازهای جاودانی، پندهای آسمانی،
بشنو از من کودک من، پيش چشم مرد فردا، زندگانی خواه تيره، خواه روشن،
" هست زيبا، هست زيبا، هست زيبا .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
+ نوشته شده در دوشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۸۷ ساعت 18:22 توسط آزاده خرسندنیا |
منبع مطلب : harfi-taze.blogfa.com
باز باران با ترانه باگهری های فراوان
سید حسن موسوی چلک
۶۹ نفر ۱۷ آذر ۱۳۹۱ - ۰۰:۱۲
دل نوشته وخاطرات شیرین
باز باران با ترانه باگهری های فراوان
سید حسن موسوی چلک
برای بسیاری ازما شعر باز باران گلچین گیلانی مصادف با خاطرات شیرین دوران دبستان است.برای من که در مازندران زندگی می کردم و باران جزء لاینفک زندگی ام بود این شعر معنای خاص تری هم دارد.این شعر را به همه دبستانی های قدیم تقدیم می کنم:
باز باران با ترانه با گهرهای فراوان می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم شاد و خرم نرمو نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم ازلب جوی دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده داستان های نهانی از لب باد وزنده رازهای زندگانی بس گوارا بود باران
وه چه زیبا بود باران
می شنیدم اندر این گوهر فشانی
رازهای جاودانی, پندهای آسمانی
بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا
زندگانی خواه تیره خواه روشن
هست زیبا, هست زیبا, هست زیبا
شاعر:گلچین گیلانی کد خبر 262022
برچسبها
شعر قیصر امینپور مطالب مرتبط
پنج سال از درگذشت شاعر «آینههای ناگهان» گذشت / چند رسانهای
شاعری که مرگ از ادبیات ایران گرفت / پاییز کوچههای دلم را بهار کن
رد پای آبی عشق به بازار آمد
تصویر منتشر نشده از مرحوم قیصر امین پور
نظر شما
نظر شما نظرات
نظرات منتشر شده: 8 نظرات در صف انتشار: 1 نظرات غیرقابل انتشار: 0
امیر مهدی حسینی ۱۷:۰۱ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۹ 34 9 پاسخ
آقای گیلانی من که تو دبستان های امروز زندگی میکنم از ای شعر خیلی خیلی خوشم امده
محمد ۰۰:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۱ 21 15 پاسخ
خيلي وقت بود دنبال اين شعر بودم فقط چند بيت از آن را بياد داشتم خوشحالم كه اين شعر زيباي شما را پيدا كردم و خواندم و لذت بردم و از شما هم خاطر شعر بسيار زيبا متشكرم
بی نام ۲۱:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۷/۲۷ 40 8
عالی بود یاد باد آن روزها
مهدیه ۱۵:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۴ 31 9 پاسخ
این که شعر کاملش نیست؟؟
دوست محمد ۱۱:۴۵ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۵ 34 4 پاسخ
خیلی زیباست به دوران کودکی و دبستان
مهراوه ۱۶:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۴/۱۳ 25 3 پاسخ عالیست. متشکرم/ سعید ش ۰۷:۰۳ - ۱۳۹۴/۱۲/۲۳ 27 5 پاسخ
خیلی زیباست نهایت هر چی خاطره دوران بچگی رو بیاد م میاره
۲۲:۱۴ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۱ 0 0 پاسخ
عالی ولی باید تستی باشه
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟